مرتضی
امروز ساعت ۳ کلاس گسسته ُ مرتضی نیومد . بهش تماس گرفتم ولی بر نداشت . بعد از ساعت ۴ و نیم هم باهاش تماس گرفتم دوباره پاسخی نداد . وقتی که تو سلف داشتم غذا می خوردم جزوه ی یکی از دوستای مرتضی جا مونده بود ُ شماره اش رو نداشتیم . دوباره با مرتضی تماس گرفتم که شماره اش رو بگیرم باز هم برنداشت . ساعت ۱۱ شب و اینا که (شایدم ۱۰ نمیدونم) برگشتم اتاق . مرتضی تو اتاق نبود . حدس زدم جاییه داره درس می خونه ۱۲ و اینا هنوز برنگشته بود ، امروز اصلن مرتضی رو ندیدم . نگران شدم ، تو خوابگاه دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم . حالا شماره اش دیگه خاموش بود . شماره دومش رو هم جواب نمی داد ، هر دو تا شماره اش توی یه گوشی بودن . به ابولفضل گفتم به دوستای شریفیش تماس بگیره اونجاست یا نه . اونجا هم نبود . مرتضی سر ما خورده بود شماره پدرش رو هم بدست آوردیم ولی خواب بودند احتمالن . یکی از اقوامش این جاعه . حدس زدیم شاید اونجا باشه ، به انتظامات خوابگاه گفتیم شماره اقوامش رو بهمون بده ، در کمال ناباوری گفت من اصلن شماره شما رو هم ندارم چه برسه فامیلاتون . نگرانم .
:(
بعد نوشت : مرتضی هست ولی سالم نیست . نه بابا فقط سرما خورده عادت قبل شب امتحانشه ؛)